سونمَز(همیشه شعله ور، تابان)

سیاسی اجتماعی وادبی

سونمَز(همیشه شعله ور، تابان)

سیاسی اجتماعی وادبی

به یاد شعری ازپرتونادری

به یاد شعری از پرتونادری:

 

چه مظلومانه درانتظار یک دهن خنده

یک لقمه نان

یک کاسه آب

پیرشدیم

ولی هیچ نفهمیدیم که بهار درپشت چه کوهی خانه دارد

وهستی سبزش با برگ کدامین درخت پیوند خورده هست.

 

واقعا زندگی درین دهکده پرازطلاتم ومملو از بی عدالتی ها برای همه انسانهای این سرزمین دردآور است وانتظار شعاریست ازنسل تانسل دیگر .

ای کاش نامش جزاین چیزی دیگری بود و سرنوشت چیزی دیگری مینوشت. بی عدالتی های گسترده درهر برهه از زمان ودرهر نقطه ازمکان این بلاکده به شکل بسیار فجیعی درحرکت بوده وتااکنون به اوجش رسیده هست. انسانهای این لعنتکده هم نیز بامفکوره های مختلفی درآمیزش اند ازیکطرف ائیده کمونیسم وازجانبی هم اسلامگرائی افراطی . ای کاش با این دواکتفا میشد که نشد. پس از به تجربه گرفتن این دومردم این جغرافیا باانواع از مشکلات ومعضلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی دست وپنجه نرم کردند اما زعمایشان از ائیده های متذکره مسخره های به نمایش گذاشته ودست  بانیان آنرا ازپشت بستند. ای کاش کارل مارکس زنده میبود جمع لنین که درنتیجه کرده های افغانی ها ازمفکوره هایشان برمیگشتند وشاید هم مسلمان میشدند وای کاش پیامبر بزرگ اسلام درقید حیات میبودند واین پیروان بی علم ودانش که از چهره صلح آور اسلام یک هیولاترسیم کردند را مجازاتش میکردند وراه راست واسلام واقعی رابرایشان میآموختند.

بااین هم اکتفا نمیشود که دوران حکومت مجاهدین وغارت اموال دولتی وشخصی مردم چه درمرکز وچه ولایات گویای سیه روزی دیگریست که احدی نمیتواند از آن منکرشود، متقاضیان قدرت سیاسی با روحیه عدم اعتماد بایکدیگر وپرخاشگری فضای درهم شکسته را به شکل افتضاح آمیزی بازهم به ویرانه مبدل کرده وهموطنان مارا راهی ملک بیگانه گان کردند که امروزه دستاورد چرسی  وتریاکی تا انتحاری را درنتیجه عملکردهای آنان میدانیم واز مردم ما هر روز قربانی میگیرد. بهرصورت حالا نوبت مودل دیگری که با کمترین نقص توانسته برای کشورهای دیگری زمینه حکومت خوبتری رامساعدسازد، رسیده هست. باتکرار تجارب گذشته درین کشور احتمال آن میرود که این دموکراسی کم بخت را نیز به چنان مسخره خواهند گرفت که بانیان آن نیز درحیرت خواهند افتید، علائم واضحی از عدم کارآئی این رژیم نیز به چشم میخورند از ده سال بدینسو کمک های بزرگی جمع حضور نظامیان بیشتر از 49 کشور نتوانسته که دستاورد قابل لمسی رابرای ما به ارمغان بیاورد هرروز بد امنی وترور، چور وچپاول ،وحشت واختناق ، فساداداری، مسخ هویت فرهنگی وبی عدالتی، زنگ های خطری اندکه به اسرع وقت مانند نظام کمونیسیتی واسلامی مجاهدین، امارت طالبان روبه سقوط بروند ویک سردرگمی دیگری را به مردم ما به ارمغان بیاورند.

نمیدانیم که این بیچاره گی تاکی  واین انتظار ها تاچه حدی؟

اما یک موضوع کاملا مبرهن است تا که خود مردم بالای سرنوشت شان تصمیم عاقلانه نگیرند دیگران نه تصمیم نجات مارا دارند ونه هم ازتوان شان پوره هست فقط یک نصب العین برای بیگانه گان وجود دارد آنهم تامین منافع شان درین خطه باستان .

اگر ما خواهان پایان این همه نا به سامانی ها درکشور باشیم باید ازهمین اکنون عزم خودرا جزم نموده دیگر نگزاریم چند تیکه دار قومی بخاطر منافع شخصی وگروهی اش باسرنوشت مان معامله کند واگر خواستهایش تامین نشد به عنوان چوب سوخت ازما استفاده نبرده بل مارا به حیث انسانهای که قدرت تصمیم گیری وشراکت درتمامی تحولات را داریم، احترام گذاشته وحسابدهی شفاف در تمام امور را سرلوحه مرام زندگی شان قراردهند وخود سرانه هرآنچه دلشان خواست انجام ندهند. اینجاست که هویت ما تثبیت وحقوق مان تامین شده دیگر به عنوان دنباله روان به انتظار یک دهن خنده، یک لقمه نان ویک کاسه آب پیرنخواهیم شد بل بهار که امید زندگی جدیدی را به ارمغان آورده وبرگ سبز درخت نیز برملا خواهد گشت وما هم از زندگی چندروز درین بلاکده توشه ای حداقل برای معیشت خودمان داشته باشیم ودست نسل های بعدی را ازگدائی کوتاه ساخته وآبرووحیثیت شان درنزد جامعه جهانی حفظ نمائیم.

به امید همان روز!!! 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد